د مثل دست…
آهسته برای خودش روضه عباس(ع) رو می خوند و از گوشه چشمش اشک می ریخت… آب هم که نوشید گفت: سلام بر عباس(ع). . . . تازه بهوش اومده بود. هر دو دستش رو توی تصادف از دست داده بود… .
آهسته برای خودش روضه عباس(ع) رو می خوند و از گوشه چشمش اشک می ریخت… آب هم که نوشید گفت: سلام بر عباس(ع). . . . تازه بهوش اومده بود. هر دو دستش رو توی تصادف از دست داده بود… .
چقدر کبوتر اینجاست. واقعاً عجیب است! اینجا جز خاک چیزی دیگری نمی توان یافت، جز کوهی از غربت. باور كن بقيع همين جاست… و اين همه غربت در اين گوشه دنيا، يك جا جمع شده اند، والا چه دلیل دیگری برای کبوتر که در زمینی خشک منزل گزیند؟ خوشا به حالت خاک خوش به حال …
خدايا تو انسان را آفریدي و به او برای پرواز و رسیدن به خود دو بال دادي. اما… اما از بد يا خوب روزگار شيطان را هم به او هديه دادي كه هي در گوش او بخواند و هي او را وسوسه كند و تو از آن بالاها يا نه همان جا نظاره كني كه …
ای نخست همیشگی یكتا آفتاب قدیمیدنیا سیب سرخ بهشت پیغمبر یك سبد یاس بر جمال شما ابتدایت همیشه نامعلوم انتهای تو نیز ناپیدا راستی گر نباشی ای بانو چه غریب است حرفهای خدا خانهات پایتخت این عالم حجت من حدیث سبز كسا فاطمه ای فرشته خیرات بر تو و خاندان تو صلوات چشمهایت ستاره میبارد …
يك عمر انتظار بهارانه بهانه اي بود براي سرودن شعر طلوع خدا، كه خورشيد آن تويي… هنوز منتظرم تا تيرگي ابرهاي نبودنت با آمدنت روشن شود و آخرين قافيه اين آخرين سروده خدا را تمام كند. من شاعرانه آمدن اين قافيه را انتظار مي كشم… براي دانلود تصوير زمينه روي آن كليك كنيد