SadLogo-2

روزنوشت

تمنا…

چقدر تو خلق الله را به دردسر انداخته ای! نمی دانیم کیستی یا چیستی، اما بیشتر به غول می مانی، همیشه هل من مبارز می طلبی و فعلا یکه تازی می کنی، تنها! تو را به هر که دوست داری دست از سر مردم بردار، تورم!!! شما هم برایش دعا کنید تا سر به راه …

تمنا… ادامه »

حکایت من و تو …

چرا این همه اذیت میکنی؟ کی می خوای آدم شی؟ مگه نگفتم این همه دور و بر من نَپِلک! می خوای آمارت رو بدم 110 ؟ عجب جونوری هستی تو… آخرش از دست کارای تو من دق میکنم! حیف که دستم بهت نمیرسه، «شیطــــــان»… . . . . تو خود حدیث مفصل بخوان از این …

حکایت من و تو … ادامه »

امان از …

خیلی دم از بصیرت می زد و عقده هایش را بر سر اهل کوفه خالی می کرد… می گفت اگر من در روز عاشورا بودم… اگر من بودم… . . . 9 دی بود که رفتم راهپیمایی، شنیدم روز عاشورا دستگیر شده بود…. امان از بی بصیرتی…

مُهر اختتاميه بر طرح چهارم

چهارمين دوره طرح ملي وبلاگ نويسي «بوي سيب» هم طعم شيرين اختتاميه رو چشيد و برگزيدگانش رو مهمان كربلا ، مشهد، سوريه و … كرد. اين دوره هرچند نسبت به سال هاي گذشته و بخصوص پارسال بهتر بود اما باز بعضي كاستي‌ها و نقدهاي جدي نسبت به شيوه برگزاري آن باقي بود. به همه دوستان …

مُهر اختتاميه بر طرح چهارم ادامه »

وقتي متولد شدي

سلام دخترم به دنياي ما آدم ها خوش آمدي برات يك زندگي پر خير و بركت همراه با عاقبت بخيري آرزومي كنم. خدا عطر قدمهات رو در ساعت 9:30 به ما هديه داد. خدايا، شكر… 1389/6/23   بيمارستان ولي عصر (عج) – قم رنگ خدا