د مثل دست…
آهسته برای خودش روضه عباس(ع) رو می خوند و از گوشه چشمش اشک می ریخت… آب هم که نوشید گفت: سلام بر عباس(ع). . . . تازه بهوش اومده بود. هر دو دستش رو توی تصادف از دست داده بود… .
آهسته برای خودش روضه عباس(ع) رو می خوند و از گوشه چشمش اشک می ریخت… آب هم که نوشید گفت: سلام بر عباس(ع). . . . تازه بهوش اومده بود. هر دو دستش رو توی تصادف از دست داده بود… .