SadLogo-2

سفر دوستي

کاش کبوتر بودم…

چقدر کبوتر اینجاست. واقعاً عجیب است! اینجا جز خاک چیزی دیگری نمی توان یافت، جز کوهی از غربت. باور كن بقيع همين جاست… و اين همه غربت در اين گوشه دنيا، يك جا جمع شده اند، والا چه دلیل دیگری برای کبوتر که در زمینی خشک منزل گزیند؟ خوشا به حالت خاک خوش به حال …

کاش کبوتر بودم… ادامه »

برای آشتی آمده‌ام (2)

آمدم، نديدمت نشاني از خانه جاودانه ات هم پيدا نمي شد مي دانستم آنجا كه مي آيم نبايد دنبال گمشده اي باشم، سماجت نكردم چون خودت گفته بودي كه هرآنچه در زيارت قبر من است را در قبر دخترم معصومه بجوييد و من كه از كنار او مي آمدم درد دل هايم را با تو، …

برای آشتی آمده‌ام (2) ادامه »

براي آشتي آمده‌ام (1)

چقدر دلم گرفت از غربت شهري كه كوچه نداشت. كوچه حتما همين حوالي درب خانه ات هست، دري كه آن هم  ديگر با ديواري بسته شده بود، مثل باب جبرائيل… چقدر خانه تو و پدرت به هم نزديك است، حتما دلت براي پدرت زياد تنگ ميشده، حتما طاقت دوري اش را نداشته اي… يا او …

براي آشتي آمده‌ام (1) ادامه »